جدول جو
جدول جو

معنی حسن هدی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن هدی(حُ نِ هََ دْیْ)
عبارتست از آنکه نفس را به تکمیل خود به حیلتهای پسندیده رغبتی صادق حاصل آید. (نفائس الفنون - حکمت مدنی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِ حَقْقی)
ابن مصطفی پاشا وزیر اشقودره ای. وزیر دولت عثمانی بود و معزولاً در 1313 هجری قمری در حلب درگذشت. دیوان شعر ترکی دارد. (هدیه العارفین ج 2 ص 303)
لغت نامه دهخدا
(حِ نِ مَ)
صاحب مراصدالاطلاع گوید: شهریست از نواحی خوزستان و آبهای خوزستان از اهواز و دورق و جز آن بسوی این شهر جاریست و در آنجا بهم پیوسته، نهری عظیم و عریض و عمیق گردد و سپس بدریا ریزد. یاقوت حموی گوید: حصن مهدی قصبه ای بوده است بر ساحل رود مسرقان. و آنجا آب نهر به دریا میریزد. رجوع به معجم البلدان و کامل ابن اثیر ج 7 ص 103 و فهرست تجارت الامم ج 2 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ)
خوش خلقی:
بیاموز از عاقلان حسن خوی.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَسْ سی)
مکنی به ابوهاشم. نهمین تن از ائمۀ رسی در سعدا از 426 تا 430 هجری قمری فرمانروایی کرد
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رِقْ ق)
ابن داود. کتاب وی مورد تقلید ثعلب درتألیف کتاب ’الفصیح’ بوده است. (ذریعه ج 3 ص 157)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ زَ)
ابن صالح بن حی شیعی زیدی (100- 168 ه. ق.) او راست: ’الامامه لولد علی بن ابیطالب’، ’التوحید’ و ’الجامع فی الفقه’. (هدیه العارفین ج 1 ص 265) (ذریعه ج 2 ص 146 بنقل از ابن الندیم) (زرکلی چ 1 ص 227)
ابن بدرالدین محمد بن احمد بن یحیی بن ناصرعلوی یمنی. از امامان زیدی است و در 670 هجری قمری درگذشت. او راست: ’انوارالیقین’ وجز آن که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 282) یاد شده است
فقیه نحوی. او راست: التذکره الفاخره. (ذریعه ج 4 ص 42)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است به فاصله بیست هزارگزی شرق قریۀ خوگیانی در علاقۀ حکومت درجه 2 ارغستان مربوط به ولایت قندهار که بین 66 درجه و 43 دقیقه و 59 ثانیه طول البلد شرقی و 31 درجه و 33 دقیقه و 54 ثانیه عرض البلد شمالی واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سِ)
از شاعران فارسی زبان بنارس هند بود. شعر او در صبح گلشن بنقل از نشتر عشق آمده است. (ذریعه ج 9 ص 243)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِمِ)
ابن بشر بن بحر، مکنی به ابوالقاسم ادیب کاتب. درگذشتۀ 371 هجری قمری او راست: ’تبیین غلط قدامه’ در نقدالشعر و جز آن. (هدیهالعارفین ج 1 ص 271)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن سیدی خواجه نیکبولی از ساحل طونه، متخلص به آهی درگذشتۀ 923 هجری قمری او راست: حسن و دل، به ترکی و خسروو شیرین و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 289- 290)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ)
ابن علی بن محمدعوض مقری دمشقی. شاعر و صاحب دیوان و مؤلفات است و در 1214 هجری قمری درگذشته است. (زرکلی چ 1 ص 234)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ اَ)
الشیخ حسن احمد قاسم الابی، قاضی محاکم شرعی در مصر. او راست: ’انسان عین البیان’ که شرح منظومه ای است در بیان. از محمدبک فهمی الرشیدی چ مصر سال 1895 م
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ اَ دَ)
خوش رفتاری کردن:
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوۀ صاحب نظری بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِاَ نا)
در اصطلاح رجال و درایت، به حدیثی گویند که نسبت آن به حدیث حسن، مثل صحیح ادنی است نسبت به حدیث صحیح که در محل خود گذشت
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ اَ سَ)
ابن مرتضی آل اسدالله دزفولی کاظمینی معاصر. چند دیوان به عربی دارد. (ذریعه ج 9 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حِلْ لی)
ابن علی بن داود، معروف به ابن داود حلی (647- 710 هجری قمری). او راست: ’اکلیل الناجی’ در عروض. و یازده کتاب دیگر او در هدیهالعارفین (ج 1 ص 283) یاد شده ولیکن نام او را به غلط حسین آورده، و نامی از کتاب رجال او نیاورده است و گویا این اشتباه را اسماعیل پاشا از قصص العلماء (ص 303) گرفته باشد. وی کتابی بزرگ در رجال دارد که در ذریعه (ج 10 ص 84) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ لُدْ دی)
ابن محمود مقدسی شافعی. درگذشتۀ پیرامن 1100 هجری قمری او راست: ’حاشیه بر شرح مفتاح’ و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 295)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ صِ)
ابن حسن مثنی حسینی حنفی. او راست: ’وظائف القضاه’ و ’ترجیح البینات’ که در 1289 هجری قمری نگاشته است. (هدیهالعارفین ج 1 ص 1302)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ مَ)
هشتمین تن از ائمۀ رسی در سعدا است که از 393 ه. ق. سلطنت کرد و وفات او در 404 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِهَِ)
کلب حسین خان بن کلب علیخان. پس از 1281 هجری قمری درگذشت. دیوان شعر فارسی و تذکرۀ شاعران به نام ’شوکت نادری’ دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 329)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ عَ)
خوش قولی. پایداری در حفظ پیمان: و در این وقت بی سابقۀ حقی به حسن عهد توفیق یافت. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَکْ کی)
ابن علی بن محمد بطیحش علوی حنفی (1075- 1121 هجری قمری). او راست: جواهرالعقود و سه کتاب دیگر که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 296) و اعلام زرکلی بنقل از سلک الدرر (ج 2 ص 31) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَ)
ابن علی اشتیبی، متخلص به عدلی و ملقب به عون الله علاءالدین. شیخ زاویۀ قوچه پاشا در استانبول بود و در 1026 هجری قمری درگذشت. او راست: ’آخر کار’ در تصوف، به ترکی. و دیوان شعر ترکی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 292)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَ)
ابن علی بن نصر بن عقیل واسطی بغدادی. شاعر. مدتی در خدمت ملک امجد در بعلبک بود و در 596 هجری قمری درگذشت. (فوات الوفیات ج 1 ص 124) (زرکلی چ 1 ص 233)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ شَطْ طی)
ابن عمر بن معروف حنبلی. فقیه بغدادی دمشقی (1205- 1274 هجری قمری). کتابهایی دارد که در اعلام زرکلی (ص 236 چ 1) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شیخ حسن یزدی، مردی عالم و دانشمند بود. به عراق مهاجرت کرد و از محضر علما استفاده نمود و چون مردی انقلابی بود در قیام مشروطیت شرکت کرد. چندین دوره نیز در مجلس شورای ملی عضویت یافت و در سال 1351 هجری قمری (1311 ه. ش.) وفات یافت
ابن مرتضی بن احمد بن حسین زواره یی یزدی حایری. درگذشتۀ 1315 هجری قمری او راست: چند ارجوزه (منظومه به بحر رجز) و جز آن. (ذریعه ج 1 ص 463 و ج 2 ص 272)
شاعر و نامش حسنعلی بود. وی برادر عطار یزدی است. به مصر و حجاز و هندسفر کرد و در نود سالگی درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 246)
(شیخ محمد...) او راست: حاشیه بر قوانین. (ذریعه ج 6 ص 176)
لغت نامه دهخدا
(حَسَ کَ)
دهی است از دهستان گچلات بخش پلدشت شهرستان ماکو در 35هزارگزی جنوب خاوری پلدشت، در مسیر راه ارابه رو قزل قشلاق به تپه سی دلیک. جلگه، معتدل، مالاریایی. سکنۀ آن 120 تن شیعۀ ترک زبان. آب آن از قنات و مسیل. محصول آنجا غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت وگله داری. صنایع دستی جاجیم بافی. راه ارابه رو دارد واتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قُ)
ابن علی بن حسن بن عبدالملک قمی. وی در 865 هجری قمری کتاب تاریخ قم حسن بن محمد بن حسین را به فارسی ترجمه کرد. و نسخۀ ترجمه بوسیلۀ سیدجلال تهرانی در 1353 هجری قمری در تهران چاپ شد. مترجم، این کتاب را به دستور خواجه فخرالدین ابراهیم بن خواجه عمادالدین محمود وزیر بن الصاحب خواجه شمس الدین محمد بن علی صفی به فارسی گردانیده است. و چون نسخۀ عربی این کتاب در دست نیست سید حسون براقی بخشی از آن را به عربی گردانیده است. (ذریعه ج 3 صص 276 -278)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ فَ)
اسماعیل مدرس مدرسه ’محاسبه و تجارت’ در قاهره و مدرس هنرهای زیبا در بولاق بود. او راست: ’حسابات العموله و مسک دفاتر الشرکات التجاریه’ چ المعارف در مصر 1333 هجری قمری / 1915 میلادی در 324 صفحه. (معجم المطبوعات)
آلاشهر شیخ الاسلام رومی. درگذشتۀ 1298 هجری قمری او راست: الاحکام المرعیه و جز آن که در هدیه العارفین ج 1 ص 302 یاد شده است
(افندی) امین. او راست: کتاب الهندسه چ مصر. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ هَِ رَ)
شیخ حسن هروی، او راست: ’انقلاب طوس’ که در 1336 هجری قمری چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ هََ بَ)
ابن علی جابر بن صلاح صنعانی یمنی. درگذشتۀ 1079 هجری قمری او راست: دیوان شعر. (هدیه العارفین ج 1 ص 294) (زرکلی 234 از خلاصه الاثر ج 2 ص 30)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ مَ هََ)
ابن حسن. او راست: التعریفات در هیئت که برای امیر روح الدین موسوی پسر عضدالدین عبدالعظیم تألیف کرده و نسخۀ آن در 1071 هجری قمرینوشته شده است. (ذریعه ج 4 ص 216 از ریاض العلماء)
لغت نامه دهخدا
از انواع پرندگان خزری
فرهنگ گویش مازندرانی